دسته‌ها
زندگی نامه دانشمندان کوانتوم

ریچارد فاینمن (بیوگرافی)


 

 

تاریخ علم مردان بزرگ به خود بسیار دیده است. اما بدون شک یکی از بزرگترین آنها، به ویژه در حوزهء علم فیزیک، ریچارد فاینمن است. او را از بهترین معلمان فیزیک تمام تاریخ و شاید بزرگترین معلم زمانه می دانند. برای او کلاس درس در حکم سالن تئاتر و او، استاد نمایش بود. یکی از برندگان جایزه ی نوبل که اتفاقا نسبت به جایزه اش بسیار بی اعتنا بود…!

زندگی نامه ریچارد فاینمن:

در ۱۱ می ۱۹۱۸م در نیویورک فرزندی متولد شد که نه تنها به خاطر دستاوردهای عظیمش در فیزیک و مهندسی، که به خاطر طرز فکر، اندیشه های خاص و شگفت انگیز، ویژگی های اخلاقی منحصر به فرد و شخصیت عظیم انسانی اش شناخته می شود. فاینمن پشتکار و کنجکاوی بسیار زیادی داشت. او بعدها در دو کتابی که شرح دو دوره ی مختلف زندگی او هستند، کنجکاوی ها و ماجراجویی هایش را به تفصیل بیان کرده است.

ریچارد فاینمن در خانواده ای یهودی متولد شد. او مادر شوخ طبعی داشت و خصلت بذله گویی را از او به ارث برد. پدرش طرز فکر عالمانه ای داشت و با همان طرز فکر، فرزندش را تعلیم می داد. آنها با هم دانشنامه ی بریتانیکا را می خوانند و پدرش با مثال، تصویرسازی و داستان پردازیهای خلاقانه به پسرش آموزش می داد. فاینمن می گوید “هرچیزی را که با هم می خواندیم، به بهترین نحوی که بتواند به ذهنیت ما نزدیکتر باشد تصور می کردیم و همین باعث شد یاد بگیرم که عمل کنم و هرچیزی را که می خوانم سعی کنم معنا و مفهوم آن را بفهمم.” به طور مثال ابعاد دایناسورها را این گونه تعبیر می کرد که :”این موجود ۲۵ فوت قد دارد و عرض سر آن ۶ فوت است. مفهوم آن چیست؟ یعنی اگر آن در همین حیاط روبروی ما می ایستاد، قدش آن قدر بلند بود که می توانست سرش را از پنجره داخل کند اما نه کاملا، چون سر او کمی عریضتر از پنجره بود و پنجره را می شکست.”

فاینمن می گوید “پدرم به من یاد داده بود که به هر چیزی توجه کنم” و اینکه “او بین دانستن اسم یک چیز و خود آن تفاوت زیادی قائل می شد.”


 

او در خاطراتش می گوید زمانی که داشتم با قطار اسباب بازیم بازی می کردم، یک توپ را در واگن آن گذاشتم و فهمیدم که وقتی واگن را می کشم توپ به عقب واگن می رود و وقتی که آن را ناگهان متوقف می کنم، توپ به سمت جلو حرکت می کند. وقتی که دلیل آن را از پدرم پرسیدم او گفت “قانون کلی این است که چیزهایی که در حرکت اند سعی می کنند به حرکت خودشان ادامه بدهند و چیزهایی که ساکن اند تمایل دارند که ساکن باقی بمانند مگر اینکه شما آنها را هل بدهید که این تمایل اینرسی نام دارد و هیچکس نمی داند که چرا وجود دارد.” پدرش اینچنین ادامه داد که “اگر دقیق نگاه کنی می فهمی که این توپ نیست که به عقب واگن می رود بلکه این عقب واگن است که تو داری برخلاف حرکت توپ می کشی. یعنی توپ می ایستد یا حتی به خاطر اصطکاک به جلو حرکت می کند و به عقب نمی رود.”

او با این دیدگاه یک بار دیگر حرکت توپ و واگن را دنبال کرد و پی برد که پدرش درست می گوید:”وقتی که واگن را به جلو می کشیدم توپ اصلا به عقب نمی رفت ولی نسبت به بیننده کمی به جلو می رفت و درواقع عقب واگن بود که به آن می رسید. با این روش بود که من توسط پدرم تعلیم دیدم، با این نوع مثال ها و فقط با بحث های جالب و دوست داشتنی، بدون هرگونه فشار و اجباری! “

در ۱۰ سالگی او آزمایشگاه کوچک خانگی خودش را داشت و در آن خود را مشغول انجام آزمایش های فیزیک و تعمیر رادیوهای قدیمی می کرد. او خواهرش را به عنوان دستیار خودش استخدام کرده بود. خواهرش نیز بعدها اخترفیزیکدان شد.

او همچنان که تحت تعلیمات پدر آموزش می دید و رشد می کرد، آموخت نسبت به چیزهایی که برای دیگران مهم و قابل اعتنا هستند، بی تفاوت باشد. پدر او در کار فروش یونیفورم بود و از همین جهت فرق بین فرد دارای یونیفورم و فرد فاقد یونیفورم را می دانست که البته از نظر او هر دو یکسان بودند. او تعظیم و احترام ها به خاطر یونیفورم و سردوشی ها را مردود می دانست.

وقتی که فاینمن به سن ۱۵ سالگی رسید، مثلثات، هندسه تحلیلی، دیفرانسیل و انتگرال، و حد مجموع را از بر بود.

در سال ۱۹۳۵م در موسسه فناوری ماساچوست (MIT) پذیرفته شد؛ در حالی که پیش از آن از پذیرش او در دانشگاه کلمبیا، به خاطر یهودی بودنش، خودداری کرده بودند. او در دوران کارشناسی، دو مقاله، یکی تحت عنوان “پراکندگی پرتوهای کیهانی به وسیله ی ستارگان یک کهکشان” و دیگری تز سال آخرش که در رابطه با “نیروهای بین مولکول ها” بر مبنای ایده ای از جان سی استلر بود، در نشریه ی Physical Review منتشر کرد.

فاینمن بعد از اتمام دوره ی کارشناسی در آزمون ورودی دانشگاه پرینستون شرکت کرد و توانست در درس فیزیک و ریاضی نمره ی کامل را کسب کند. با وجود این، بر سر پذیرش او به عنوان یک یهودی، مناقشات رخ داد و نامه نگاری هایی صورت گرفت. به هر ترتیب که بود، او پذیرفته شد و به تحصیلاتش ادامه داد.

در دانشگاه پرینستون او دستیار جان ویلر بود و برای یکی از تحقیقاتش سمیناری ارائه داد که در آن فیزیکدانان و ریاضی دانان برجسته ی آن زمان نظیر اینشتین، پائولی، راسل و فون نیومان دعوت شده بودند. تمرکز عمیق او بر روی فیزیک و کاری که قرار بود با آن انجام دهد، او را از عصبیت و نگرانی دور کرد.

در همین دوران بود که با عشق اول خود، ارلین گرین بام، علی رغم بیماری اش، ازدواج کرد تا مراقب او باشد.

در سال ۱۹۴۳م در بحبوحه ی جنگ جهانی دوم، درست زمانی که آمریکا مورد حمله قرار گرفت و وارد جنگ شد، از فاینمن که در حال کار بر روی رساله ی دکترای خود بود، خواسته شد تا در پروژه ی ساخت بمب اتمی شرکت کند. این پروژه، معروف به پروژه ی منهتن، جمع بهترین فیزیکدانان جهان از جمله نیلز بور، فرمی و دیگر اشخاص بود. اوپنهایمر در هر دو جنبه ی علمی و مهندسی پروژه فعال بود و فاینمن در لوس آلاموس به گروه او پیوست. اهمیت این پروژه در این بود که تصور می شد آلمان نازی در شرف دستیابی به فناوری بمب اتمی است و این به معنای نابودی کل جهان بود!

فاینمن در پروژه ی منهتن، مسئول گروه محاسباتی بود که به آنها ابرکامپیوترهای انسانی گفته می شد. فاینمن روشی برای انجام محاسبات به صورت موازی پیدا کرد که به صورتی باورنکردنی باعث بالا رفتن سرعت عمل محاسبات شد.

در لوس آلاموس او به طرز شگفت انگیزی رمز گاوصندوق های محرمانه را باز می کرد و به اسناد مورد نیاز دسترسی پیدا می کرد.

در همین هنگام همسرش در بیمارستان بستری بود و او همزمان با کار برای پروژه ی منهتن، عاشقانه به پرستاری از همسرش می پرداخت.

زمانی که نمونه ی اولیه ی بمب ساخته و منفجر شد، او تنها کسی بود که انفجار بمب را با چشم غیرمسلح تماشا کرد. سایر افراد عینک های تیره رنگی در اختیار داشتند تا به وسیله ی آن بتوانند انفجار را از فاصله ی ۲۰ مایلی تماشا کنند! اما فاینمن می گوید “می دانستم تنها چیزی که می تواند چشم را اذیت کند، نور ماورای بنفش است. من پشت شیشه ی کامیون رفتم، چرا که نور اشعه ی ماورای بنفش از شیشه غیر قابل عبور است؛ پس مکان امنی بود و از آنجا شاهد آن منظره ی لعنتی بودم.”

طولی نکشید که او همسرش را از دست داد و آمریکا، ژاپن را مورد حمله ی نظامی قرار داد. بمب های اتم بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی فرود آمدند. فاینمن خودش را مسئول کشته شدن هزاران انسان بی گناه می دانست و خود را سرزنش می کرد. این اتفاقات او را به آستانه ی افسردگی کشاند.

در سال ۱۹۴۵م فاینمن پیشنهاد کرسی دپارتمان فیزیک دانشگاه کرنل را، که از سوی هانس بیته به او ارائه شده بود، پذیرفت و برای تدریس به ایتاکا رفت.

در سال ۱۹۴۶م به طور ناگهانی پدرش را از دست داد و دچار افسردگی شد و همین مساله او را از خدمت در ارتش بازداشت. در همین سال او نامه ای عاشقانه ای برای همسر درگذشته اش نوشت که تا پایان عمرش مهروموم باقی ماند. او در این نامه از دل شکستگی و عشق عمیقش صحبت کرده بود.

در همان زمان به او پیشنهاد شد تا به انستیتوی مطالعات پیشرفته ی پرینستون بپیوندد. او نامه هایی از اینشتین، فون نیومان، ویل و … دریافت کرد اما ترجیح داد که در کرنل بماند. سپس از او دعوت شد تا در برزیل به آموزش دانشجویان فیزیک بپردازد و آنها را برای اینکه در آینده معلم فیزیک شوند آماده کند. او در آنجا پی برد که دانشجویان مطالب را حفظ کرده اند بدون آنکه چیزی از مفهوم آنها بدانند. در آخر سال تحصیلی از فاینمن خواسته شد تا در حضور مقامات از تجربه ی آموزشش در برزیل سخنرانی کند. او از آنها تعهد گرفت که در سخنرانی و انتقاد، آزاد باشد. او در حالی که کتاب درسی فیزیک پایه اول را در دست داشت، سخنرانی اش را ارائه داد. او سخنرانی اش را با این جمله شروع کرد که “علم، فهم رفتار طبیعت است.” و پس از ارائه ی سخنانش از اینکه در مدارس و کتاب های درسی برزیل، به آزمایش ها و نتایج تجربی بها داده نمی شود، انتقاد کرد. او سخنرانی غرایی ایراد کرد و در پایان توانست آنها را مجاب کند که سیستم آموزشی شان اشکالات بسیاری دارد. ولی وزارت خارجه ی آمریکا به این رفتار و برخورد فاینمن واکنش خوبی نشان نداد!

وی پس از بازگشت از برزیل، در طول سال های ۱۹۵۱-۱۹۸۸م به موسسه ی فناوری کالیفرنیا (کلتک) پیوست.

در سال ۱۹۵۹م در انجمن فیزیک آمریکا سخنرانی مشهوری ارائه کرد که بعدها به سخنرانی “آن پایین فضاهای بسیاری وجود دارد” معروف شد. او در این سخنرانی به بَعد رشدنیافته ی علم مواد پرداخت و تلاش کرد توجه دانشمندان را به دستکاری مواد در بعد اتمی جلب کند. این سخنرانی جزء اولین بحث ها در زمینه ی فناوری نانو به شمار می رود.

در همین سال او مجددا ازدواج کرد و از آنجایی که به آموختن شوق بسیاری داشت، تلاش می کرد از قصه سازی برای تعلیم فرزندانش استفاده کند. این کار برای او و برای پسرش بسیار لذت بخش و آموزنده بود.

از سال ۱۹۶۰م یک برنامه ی تلویزیونی سخنرانی برای عموم شروع کرد که با استقبال روبرو شد. و همینطور کلاس های درس او در کلتک بسیار تاثیرگذار  بودند.

fainman02 min ریچارد فاینمن (بیوگرافی)

دریافت جایزه نوبل بخاطر کار روی الکترودینامیک کوانتومی:

یک روز که او در رستوران دانشگاه کرنل نشسته بود، از لنگ زدن یک بشقاب چرخان، ایده ای به ذهنش راه یافت که الهام بخش محاسبات جدید او در معادلات حرکت چرخشی اجسام بود. این معادلات او را به مسئله ای مشابه با چرخش اسپین الکترون، مطابق با معادلات دیراک، و نهایتا به حل معادلات الکترودینامیک کوانتمی (QED) رهنمون شد. فاینمن در حل معادلات QED انقلابی به وجود آورد. او نمودارهایی برای کنار گذاشتن محاسبات پیچیده ابداع کرد که بعدها نیز به “نمودارهای فاینمن” معروف شدند. این نمودارها میانبری برای هریک از معادلات پیچیده بودند و روایتی تصویری از معادلات ارائه می دادند. در حالی که پاسخ معادلات QED بی نهایت بود، نمودارهای فاینمن پیش بینی های معنی داری برای جهان و فهم ذرات بودند.

fainman06 ریچارد فاینمن (بیوگرافی)

در سال ۱۹۶۵م محاسبات او به ثمر نشست و جایزه ی نوبل فیزیک را مشترکا با شووینگر و توموناگا دریافت کرد. (آنها از رهیافت متفاوتی برای حل معادلات QED استفاده کرده بودند.)

فاینمن به دریافت جایزه علاقه ای نداشت و گفت: “من قبلا جایزه ام را گرفته ام. جایزه، لذت درک امور است؛ جست و خیز برای کشف عالم است؛ مشاهده ی مردمی است که از آن استفاده می کنند. اینها حقیقت کار هستند. شهرت و احترام برای من حقیقی نیستند…” او به افتخار و شهرت اهمیت نمی داد و آنها را موجب آزار خود می دانست. او گفت “پدرم مرا اینگونه بار آورده است.”

او همچنین توضیحی برای ابرشارگی هلیوم مایع براساس تحقیقات یک دانشمند روسی ارائه داد.

فاینمن علاقه ی بسیار زیادی به هنر، به خصوص موسیقی و نقاشی، داشت و برای آنها وقت می گذاشت. او یک نوازنده ی غیر حرفه ای بود و زمانی که در برزیل بود، در کارناوال های خیابانی شرکت می کرد و طبل می نواخت.

fainman04 min ریچارد فاینمن (بیوگرافی)

او دوست هنرمندی به نام جرایر زورتین داشت که آخر هفته هایش را به بحث و گفتگو راجع به علم و هنر با او سپری می کرد. دوست او معتقد بود که دانشمندان با ریز ریز کردن موجوداتی مثل گل ها، زیبایی آنها را از بین می برند؛ در حالی که فاینمن معتقد بود زیبایی نه تنها در ابعاد سانتی متری، بلکه در ابعاد بسیار ریزتر از آن هم قابل ادراک و مشاهده است. برای او قابل درک نبود که چگونه دانسته های علمی زیبایی گل را کاهش می دهند.

آنها با هم قرار گذاشته بودند که به طور متناوب، فاینمن به او علوم، و او به فاینمن نقاشی یاد بدهد. زورتین در یاد گرفتن علم ناکام بود ولی فاینمن اشتیاق بسیاری داشت تا بتواند زیبایی هایی را که از طریق علم درک می کند و شکوه آن را، به وسیله ی هنر منتقل کند.

بعدها فاینمن توانست تعدادی از آثارش را به فروش برساند. یکی از این آثار، “میدان مغناطیسی خورشید” نام داشت. او این طرح را براساس عکس هایی که آزمایشگاه تحقیقات خورشیدی در کلرادو گرفته بود، کشیده بود. چرا که فهمیده بود چگونه میدان مغناطیسی خورشید مانع پراکندگی گازها می شود و تکنیکی برای رسم خطوط میدان مغناطیسی کشف کرده بود. خطوط چرخان و پیچیده ی میدان مغناطیسی در یک طرف جمع شده و در طرف دیگر پراکنده می شوند.

زمانی که در کلتک تدریس می کرد، یک سال فرصت مطالعاتی برای مطالعه ی موجودات ذره بینی گرفت. همینطور او مشتاق مطالعه ی زندگی اجتماعی مورچه ها بود.

در سال ۱۹۸۰م پسرش در حوزه ی ابرکامپیوترها به شکوفایی رسید و محاسبات موازی که فاینمن در سال ۱۹۴۰م  ابداع کرده بود، وارد حوزه ی تکنولوژی شد.

در سال ۱۹۸۴م در نوشتن کتاب زندگی نامه اش “حتما شوخی می کنید، آقای فاینمن” همکاری کرد که در ژانویه ی ۱۹۸۵م منتشر شد و خیلی زود در صدر پرفروش ترین ها قرار گرفت. این کتاب همچنان یکی از پرفروش ترین کتاب های علمی است. بعد ها در کتاب دیگری به نام “چه اهمیتی می دهید دیگران چه فکر می کنند” به تکمیل مطالب کتاب پیشین در مورد زندگی خودش پرداخت.

در سال ۱۹۸۶م، پس از انفجار فضاپیمای چلنجر، فاینمن در کمیسیون بررسی فاجعه ی چلنجر شرکت جست و نقش پررنگی در تحقیقات مربوط به آن داشت. او در یک آزمایش ساده با یک لیوان آب یخ نشان داد که واشرهای درزگیر موشک های شاتل، خاصیت ارتجاعی خود را در شرایط سرد آب و هوایی زمان پرتاب از دست داده اند. همین مساله باعث نشت سوخت از مخزن و انفجار شاتل شده بود.

در سال ۲۰۱۳ فیلمی براساس این حادثه با عنوان “” براساس کتاب “چه اهمیتی می دهید دیگران چه فکر می کنند” ساخته شده است.

فاینمن در سال های آخر زندگی اش از دو سرطان نادر رنج می برد و نهایتا در ۱۵ فوریه سال ۱۹۸۸م در سن ۶۹ سالگی در مرکز پزشکی یو سی ال ای درگذشت.

fainman05 min ریچارد فاینمن (بیوگرافی)

استاد خاص فیزیک:

در سال ۱۹۹۹م در نظرسنجی نشریه ی Physics World از ۱۳۰ فیزیکدان مطرح جهان، فاینمن به عنوان یکی از ۱۰ فیزیکدان برتر تمام اعصار انتخاب شد.

او از بهترین معلمان فیزیک در همه ی دوران علم بود که با ایده ی عملگرایی و خوش فهم کردن مفاهیم فیزیک و استفاده ی مناسب از ریاضیات، کارهای بزرگی انجام داد؛ چه در محتوی و چه در نحوه ی نزدیک شدن به مساله، راه حل و ارائه کار و نتایجش. او کار کردن با فیزیک و ریاضیات را تفریح به حساب می آورد.

فاینمن به احترام بیرونی نیازی نداشت چون برای خودش احترام قائل بود. خودش را خارق العاده می دانست وحتی اگر مورد تمسخر واقع می شد، ناراحت نمی شد؛ چرا که می دانست در درونش جوهره ی انسانی وجود دارد.

استراتژی یادگیری فاینمن در سه مرحله خلاصه می شود: به طور پیوسته بپرسید چرا؟. وقتی چیزی یاد می گیرید، یاد بگیرید چگونه آن را به یک بچه توضیح دهید. به جای اینکه چیزهایی را به طور خودآموز حفظ کنید، به دنبال توضیحی باشید که آن را برایتان واضح کند.

او برای اولین بار دیدگاه “علم خیالی” یا “علم محموله پرست گونه” را برای نامیدن روش هایی که ظاهرا از روش علمی تقلید می کنند اما درواقع علمی نیستند، ابداع کرد. او بعضی از نتایج علوم اجتماعی و محصولات ارگانیک را از این دست می دانست. او معتقد بود این گونه مسائل از تمام جنبه های ظاهری یک تحقیق علمی برخوردارند ولی فاقد یک مسئله ی اساسی هستند. اصلی از تفکر علمی با نوعی صداقت در بیان مفاهیم علمی در ارتباط است؛ که به عنوان مثال در انجام آزمایش ها و پرداختن به جنبه های مختلف آنها باید در نظر گرفته شود. این صداقت و دقت در بسیاری از تحقیقات علوم خیالی نادیده گرفته شده است. بیشترین مشکل آنها نداشتن استاندارد علمی است. توجه نکردن به نتایج آزمایش های پیشین از خصوصیات علوم خیالی است. در این علوم، به جای اینکه به دانشجویان بیاموزند چگونه یک آزمایش را با صداقت علمی انجام دهند، به این بسنده می کنند که آنها را به سوی نتایج از پیش تعیین شده سوق دهند. اعتقاد داشت که باید راه های خودفریبی را مسدود کرد زیرا خود، آسانترین فرد برای فریب است. و البته هیچگاه نباید به عنوان یک دانشمند، مردم را فریب داد.

او در مورد اهمیت ریاضیات می گوید:” اگر شما به  هویت غایی جهان فیزیکی، یا جهان کامل، علاقمند هستید و در حال حاضر تنها راه ما برای فهمیدن این جهان فیزیکی از طریق استدلال های ریاضی است، پس من تصور نمی کنم کسی بتواند بخش زیادی از جنبه های ویژه ی جهان، یا ژرفای زیاد ویژگی جهانی بودن قانون ها و روابط چیزها را بدون فهمی از ریاضیات درک کند. من راه دیگری برای فهمیدن این مسائل نمی دانم، ما روش دیگری را برای شرح دقیق آن یا دیدن روابط مشترک آنها نمی شناسیم. بنابراین من فکر نمی کنم کسی که ادراک ریاضی خود را گسترش نداده باشد کاملا قادر باشد تا ارزش واقعی این جنبه از جهان را درک کند.”

او در مورد روش علمی چنین عنوان می کند: ” ما (دانشمندان) برای یافتن قانونی جدید در علم از روند مشخصی پیروی می کنیم. ابتدا حدس هایی می زنیم؛ سپس براساس این حدس ها (فرضیه ها) محاسبات و ارزیابی هایی انجام می دهیم تا نتایج آن را پیش بینی کنیم و بفهمیم بر چه پدیده یا اثری دلالت دارند. سپس نتایج این محاسبات و ارزیابی ها را با دنیای طبیعی مقایسه می کنیم؛یعنی آنها را به محک آزمایش و تجربه می گذاریم تا ببینیم آیا این ارزیابی ها با طبیعت همخوانی و تطابق دارند یا خیر. بسیاری از کسانی که دستی در علم ندارند، گمان می کنند حدس زدن کاری غیر علمی است ولی اصلا اینطور نیست. در واقع شروع کار ما از همیم نقطه است. اگر نتایج آزمایش های تجربی با محاسبات و پیش بینی ها همخوانی نداشته باشد، آن حدس (فرضیه) غلط است. مهم نیست فرضیه ی شما چقدر زیباست، مهم نیست خود شما چقدر باهوش هستید یا اینکه چه اسم و رسمی دارید؛ اگر نتایج تجربی با فرضیه ی شما ناهمخوان باشد، آن فرضیه غلط است. با این روش می توان غلط بودن هر فرضیه یا نظریه ای را مورد آزمون قرار داد.”

آیا می توان اثبات کرد فرضیه ای درست است؟ خیر، اگر فرضیه خوبی مطرح شد، محاسباتش انجام شد و از آزمون های تجربی سربلند بیرون آمد، به معای اثبات درستی اشت نیست. ما فقط نتوانستیم ثابت کنیم غلط است فقط همین. چون ممکن است در آینده آزمایش های بیشتر و دقیق تری انجام شود و آن فرضیه را ابطال کند؛ بنابراین تنها نادرستی یک نظریه را می توان اثبات کرد.”

او معتقد بود که “اگر مغز ما برای راحتی خودش عالم را به بخش هایی تقسیم می کند (نظیر فیزیک، زیست شناسی، زمین شناسی، اخترشناسی، روان شناسی و …)، یادمان باشد که طبیعت خودش از آن خبر ندارد. پس بیایید قطعه ها را دوباره به هم وصل کنیم تا فراموشمان نشود که در اصل چه چیزی و برای چه کاری بوده است.”

او به دنبال کشف قانون نهایی جهان نبود. البته از کشف آن خوشحال می شد اما شادی خود را در فهم بیشتر جهان می دید: “هرچه بیشتر بفهمم خوشحالتر می شوم.”

چند اثر از ریچارد فاینمن به یادگار مانده است که عبارتند از:

“درس های فیزیک فاینمن” که گزیده ای از آن با عنوان “شش قطعه ی آسان” توسط محمدرضا بهاری ترجمه شده است. این کتاب، بیانی غیر تخصصی از اصول بنیادی فیزیک است.

“حتما شوخی می کنید، آقای فاینمن” که نشر علم آن را با عنوان “ماجراجویی های فیزیکدان قرن بیستم” به ترجمه ی توراندخت تمدن (مالکی) و دکتر اردوان مالکی تهرانی منتشر کرده است.

“چه اهمیتی می دهید دیگران چه فکری می کنند”

“درس های رایانش فاینمن”

“الکترودینامیک کوانتمی (نظریه ی شگفت انگیز نور و ماده)”

همینطور کتابی با عنوان “همه ی ماجراهای ریچارد فاینمن” با ترجمه ی جمیل آریایی توسط نشر صدای معاصر منتشر شده است.

اندیشه پردازی های فلسفی اش با عنوان “تاثیر علم بر اندیشه” توسط همایون صنعتی زاده ترجمه، و درس گفتارها و سخنرانی های وی با نام “سرشت قانون فیزیکی” به فارسی منتشر شده است.

 

درس نامه فیزیک مکانیک ریچارد فاینمن

fainman07 min ریچارد فاینمن (بیوگرافی)

نویسندگان: ریچارد فاینمن- متیو سندز- رابرت لیتون

مترجم: محمد مقدسی

انتشار سبزان

پی نوشت: الکترودینامیک کوانتومی نظریه ای برای توصیف نور (یا تابش الکترومغناطیسی) و برهم کنش آن با ماده (الکترون ها و دیگر ذرات باردار) است. این نظریه را دیراک، هایزنبرگ، پاسکوال جوردن و پائولی، فرمول بندی کرده و فریمن دایسون، فاینمن، جولیان شووینگر و توموناگا تکمیل کردند. (هرچند که آنها مستقلا در این زمینه پژوهش می کردند.) اهمیت این نظریه در این است که نظریه الکترومغناطیس ماکسول، نسبیت خاص اینشتین و مکانیک کوانتمی را به هم مرتبط می سازد.

منابع:
مستند فاینمن شگفت انگیز- BBC – تهیه کننده و کارگردان: کریستوفر رایلی

ماجراجویی های فیزیکدان قرن ۲۱- نویسنده: رالف لیگ تون- ترجمه ی توراندخت تمدن (مالکی) و دکتر اردوان مالکی تهرانی- نشر علم

دانشنامه ی فیزیک – جلد ۱ – سوویراستار متن انگلیسی: جان ریگدن – سرویراستار برگردان فارسی: محمدابراهیم ابوکاظمی – نشر مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه و بنیاد دانشنامه ی بزرگ فارسی

لذت فهمیدن؛ بخشی از سخنان فاینمن در یک مصاحبه ی تلویزیونی- گروه ترجمه ی دانشجویان فیزیک پلی تکنیک- ویراستاری دکتر علی اکبر میرزایی

نویسنده: بهاره خدادادی


از کبیری

مصطفی کبیری کناری متولد سال ۱۳۶۷ در شهرستان فریدونکنار (استان مازندران) ، دبیر فیزیک رسمی آموزش و پرورش شهرستان فریدونکنار، کارشناسی رشته دبیری فیزیک در دانشگاه مازندران هستم . هدف از ایجاد این سایت برای من ، ایجاد یک محیطی آموزشی کارآمد است که در آن دانش آموزان بتوانند فیزیک را به صورت پایه ای و مفهومی بیاموزند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *